۱۳۸۹ آذر ۱۰, چهارشنبه

حقم تو سرم بخوره، بذار راحت بخوابم لااقل!

اصن ماها عادت داریم حقمونو بخورن یه آبم روش، یارو همسایه نکبتمون حونه اش رو کوبیده میخواد برج بسازه، یه دونه از این پرده صورتی و آبیا از جنس گونی 2متر جلوتر از حریم خونه اش کشیده، هیچکی نمیره چیزی بهش بگه!! خودمونم دیگه به زور از کوچه رد میشیم، چه برسه به ماشین!

شبا ساعت 1 و 2 میاد آهن ایناشو از تریلی 16 متریش مثل الاق خالی میکنه تو خیابون جلوی خونه یکی دیگه، صداش که همه رو بیدار میکنه هیچی، اگه یکی از همسایه ها هم اعتراض کنه (کاملا بر حسب اتفاق) فحش خوار و مادری ایه که میشنوه و سنگیه که تو دست یارو میبینه که میخواد سمت شیشه خونش پرتاب بشه! یه جوری که اصن انگار حق واقعا با اوناس! میگم که عادت کردیم حقمونو بخورن یه آبم روش، اگه یه موقع هم یادشون رفت آب بعدشو؛ میریم آب هم بهشون میدیم که نکنه یه موقع حقمون بپره تو حلق جر خوردشون!

مرتیکه خودش رفته یه جا دیگه خوابیده، بعدش هم سودش کلا میره تو جیب خودش، همه دهن سرویسی هاش هم برای ما همسایه ها میمونه! ای که ما ایرانیا چقدر به دیگران اجازه میدیم که مث خر رو حقمون پا بذارن!